تحویل به سراسر کشور در ۵ روز آینده
نا موجود
بی زمستان یعنی بهار تابستان و پاییز. بهار و نوروز برای تاجیکستان، تابستان برای اذربایجان و پاییز ازآن گرجستان است. منصور ضابطیان تجربه ی شیرین سفر خویش به این سه کشور را در بی زمستان برای عاشقان سفر به نگارش دراورده است. تصاویر نیز این سفرنامه را همراهی می کند. زمستان از این سفر بی نصیب ماند اما نام خود را بر کتاب نهاد.ضابطیان چشمان تیزبینش را همه جا گردانده است و علاوه بر کلیات سفر جزئیات زیبا و جذابی را نیز در نوشته ی خود ثبت کرده است. سفرنامه های نویسنده به مثابه رفتن به تعطیلات آخر هفته می ماند. شیرین و لذت بخشند و همانقدر که کوتاه هستند همانقدر هم دلچسب هستند. کتاب بی زمستان منصور ضابتیان به سه کشور تاجیکستان، آذربایجان و گرجستان سفر کرده که ماحصل این سفر کتابی به نام بی زمستان است نویسنده در این کتاب هر فصل را به یکی از این کشور ها مرتبط ساخته اما تنها یک فصل بود که نتوانست به سفر برود و آن هم زمستان بود بنابراین نام کتاب را بی زمستان انتخاب کرد. سفر به آذربایجان به سفارش نشنال جئوگرافی صورت گرفت بنابراین، این قسمت کتاب از لحاظ سبک نوشتن با بقیه آثار ضابتیان متفاوت است و رسمی تر و خشک تر به نظر می رسد. این کتاب برخلاف سفرنامه های دیگر، خیلی به جزئیات نپرداخته و با لحنی شیرین و دلچسب و کوتاه نوشته شده. بخشی از متن کتاب: علاوه بر لابی بزرگش که پر است از آدمهای ریز و درشت از ملیتهای مختلف، حیاط هم غلغله است. غلغلهی آدمهایی که هرکدام از جایی و نژادی هستند، میخندند و سرخوشاند و گوش سپردهاند به نوای موسیقی و چشم دوختهاند به دیوارهای نقاشی شده و گرافیتیهای زیبا. اینجا درست شبیه اجلاس سالیانهی سازمان ملل متحد است. با این تفاوت که نه کسی میخواهد بحران برمه و یمن را حل کند، نه کسی دغدغهی تحریم دارد، و نه کسی میخواهد جنایتهایش را توجیه کند.... سیاست جایش را به آرامش داده و لبخند زبان مشترک همهی آدم هاست. اینجا دندانها برای فشار آوردن بر خرخرهی کسی ماموریتی ندارند. ماموریتشان این است که بیرون بیفتند و سفیدیشان را در این شامگاه پائیزی نیمهی نوامبر به رخ بکشند.